دختر خاله

ساخت وبلاگ
این تقریبا جزو اولین نوشته هامه در قالب شعر با کلی ایراد وزنی ولی بخاطر یه نفر اینجا منتشرش میکنم (نگار) تو را دیدم دلم از جا درآمد زمان بی قراری ام سرآمد من تنها به آرامش رسیدم کنار تو به آسایش رسیدم دختر خاله...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

در باز شد و من رفتم توباخجالت به  فرشته تعارف کردم که بیاد توگوشه چادرشو جمع کرد و با خجالت..گفت:نه مرسی بی زحمت مامانو صدا کنید بیاد دم دررفتم تو ی آشپزخونه..نونها رو گذاشتم روی اپن و به مامان گفتم:. دختر خاله...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

این روزها خیلی خسته ام
آنقدر که نای نوشتن ندارم
خسته و غمگین
نمیدونم چرا حتی حس بدست گرفتن قلم ندارم
لبریز از کلماتم اما...
نمیتونم جمله بگم
نمیتونم سد سکوت رو بشکنم
نه اینکه خودم نخوام
توانش رو ندارم
انگار یه عمر بدون استراحت کار کردم
چشمام باز نمیمونه
خیال خواب دارن
دلگیرم و.....

دختر خاله...
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

  دیشب تو نبودی،صد بار شکستمپای غم و دردت،صد بار نشستم دیشب تو نبودی،یادت ولی آمدیاد غم و شادی،یاد علی آمد دیشب تو نبودی،من بودم و صد آهصد جام پر از خون،صد ناله جانکاه دیشب تو نبودی،صدها گل عاشقرویید دختر خاله...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 57 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ! ای که ماندگار تویی

شهاب زود گذر لحظه‌های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!

جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوست‌دار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی

دختر خاله...
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

به آغوشم بيا تا عشق مان سنت شكن باشد
ميان ما نماد صلح جنگي تن به تن باشد

گذر از هفت خوان عشق بي شك غيرممكن نيست
به شرط اينكه تهمينه كنار تهمتن باشد

بساز افسانه اي از ما كه كار ما تمام وقت
نبايد تكيه كردن بر اساطير كهن باشد

بخند آري كه چيزي غير لبهاي تو قادر نيست
به زيبايي يك غنچه زمان وا شدن باشد

چه بايد گفت غير ازاين كه تو باعث شدي يك عمر
به چشمم آخر مردانگي يك شيرزن باشد

يقين دارم كه حتي سايه ام از پاي مي افتد
اگر مانند تو در زندگي همپاي من باشد

دختر خاله...
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

تقصير لب توست،جنون كلماتماين مستی از آن چشم،چكيده به لغاتم بايد غزلم سر شود از حضرت حافظزيرا كه سر است از همه كس،شاخ نباتم تو عاشق افسونگری از گوشه ی چادرمن غرق معمای تو واين حركاتم يک بار شنيدم ز لبت دختر خاله...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

هر کجا باشی ، در آنجا ، یار..! می نازم به تو
بی شماران عاشقم . . . هر بار می نازم به تو

دلربایی می کنی هر لحظه با خوب و بدت
حرف من این است ای دلدار می نازم به تو

قسمت شیرین من فرهاد چشمان تو شد
شاکرم بر درگه دادار...می نازم به تو

«مستم از رؤیای مِیگونت به هردم در خیال»
مانده دل، آری، دراین افکـار، می‌نازم به تــو

روزهایم در زلال چشم تو شب می شود
من اگر خوابم ،اگر بیدار می نازم به تو

شهریارم . . ! خانه ای آباد در قلبم بساز
بر سرم هم گر شوی آوار می نازم به تو

دختر خاله...
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

مثل خورشیدی که در خاور به منزل می رسد
عاشق ات هر روز, عاشق تر به منزل می رسد

در نگاهت نیستم جز اخگری پرمدعا
از نگاه من ولی گلپر, به منزل می رسد

با حرارت گر در آغوشت بگیرم تنگ تنگ
تا سحر افشرده ی قمصر به منزل می رسد

خال هندویت به کیش خود فرا می خواند ام
از مسلمانی م خاکستر به منزل می رسد

ای سر شوریده ی من یک دو منزل صبر کن
تا بلندای جنون بی سر, به منزل می رسد

موی کج, ابروی کج, غارتگری با خوی کج
لعنتی, با بار کج, بهتر به منزل میرسد ...

 

اکبر_مهجوری☘️

دختر خاله...
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pedrambahrami بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 15:51

دختر خالم خیلی راحت گفت: پدرام من دوستت دارم مونده بودم چی بگم  چند لحظه سکوت کردم  فکر کنم فهمید چرا ساکت شدم بعد چند دقیقه شنیدم که یه صدایی بلند داشت منو صدا میکرد پدرام پدرام هستی یا رفتی؟ به یه صدایی که پر از اضطراب بود گفتم : نه هستم  اون پرسید :پس حواست کجاست؟ بازم چیزی نداشتم بگم گفتم : کاری نداری چند دقیقه دیگه زنگ میزنم اونم قطع کرد گوشی رو گذاشتم  رفتم توی اتاقم خیلی داغون بودم همش داشت دختر خاله...ادامه مطلب
ما را در سایت دختر خاله دنبال می کنید

برچسب : خجالتی,ادامه,داستان,دختر,خالم, نویسنده : pedrambahrami بازدید : 135 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 11:22